شعری از استاد محمدرضا ترکی که برای شهید دریاقلی سورانی سروده شده است.
آن سوی نخل ها پر سرباز دشمن است این شهر در محاصره ، شهر تو و من است
دشمن نفوذ کرده و این شهر بی پناه اینک به زیر چکمهّ ناپاک دشمن است
دریاقلی! رکاب بزن، یا علی بگو چشم انتظار همت تو دین و میهن است
ای مرد اهل درد، بنازم به غیرتت این خانهها هنوز پر از کودک و زن است
فردا ـ اگر درنگ کنی ـ کوچههای شهر میدان جنگ تن به تن و تانک با تن است
از راه اگر بمانی و روشن شود هوا تکلیف شهر خاطرههای تو روشن است!
دریاقلی! رکاب بزن گرچه سهم تو از این دیار، ترکش و یک مشت آهن است
دریاقلی! به وسعت دریاست نام تو تاریخ در تلفظ نام تو الکن است
هی مرد ِ مرد از نفس افتادهای مگر؟! همپای مرگ، کار تو امشب دویدن است
چون موجها به دامن ساحل نمیخزی دریایی و طریقت دریا تپیدن است.
+ نوشته شده در جمعه دهم آذر ۱۳۹۱ ساعت توسط طوطیان
|